سونامی بیکفایتی در شهرهای جدید
از رؤیای توسعه تا کابوس بیمدیریتی؛ فریاد مردم در حاشیهای که قرار بود مدرن باشد
پایگاه خبری افق و اقتصاد، شهرهای جدید ایران که قرار بود ویترین توسعه و محلی برای زندگی مدرن آرامش بخش باشند، حالا به صحنهای از خشم، ناامیدی و بیاعتمادی عمومی تبدیل شدهاند. آنچه قرار بود «راهحل بحران مسکن» باشد، حالا خودش بحرانساز شده، بحرانی از بیکفایتی، فساد ساختاری و بیتوجهی به کرامت انسان ها.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری افق و اقتصاد، در بسیاری از شهرهای جدید از جمله پرند، پردیس، هشتگرد و صدرا شهروندان از وضعیتی میگویند که بیشتر شبیه تبعیدگاه است تا شهر.
خیابانها بیروحاند، مراکز فرهنگی و تفریحی تعطیل یا ناتمام ماندهاند و زیرساختهای حیاتی مثل آب، برق و حملونقل عمومی در وضعیت شکننده قرار دارند.
بر اساس پژوهشهای رسمی، احساس تعلق به شهر در میان ساکنان شهرهای جدید کمتر از نصف میانگین ملی است. یعنی مردم، شهری که در آن زندگی میکنند را خانه خود نمیدانند.
دلیل این امر هم بسیار واضح است، این شهرها با نقشه ساخته شدند، نه با درک انسان؛ خانه ساخته شد، اما روح شهر نه!
وقتی شهر «میسازند» اما زندگی نه!
طرح شهرهای جدید قرار بود همزمان با توسعه خدمات و اشتغال اجرا شود، اما نتیجه چه شد؟ دهها هزار واحد مسکونی تحویل داده شد، بدون بیمارستان، بدون کلانتری، بدون اتوبوس، و حتی بدون نانوایی در برخی فازها.
مردم مجبورند برای سادهترین نیازها کیلومترها رانندگی کنند، در پردیس، گاهی ساکنان برای رسیدن به مترو باید یک ساعت فقط منتظر اتوبوس بمانند.
در پرند، خانوادهها میگویند :مدرسه هست، ولی معلم نیست.!
در هشتگرد، مردم گزارش دادهاند که هنوز فازهای مسکونی بدون فاضلاب پایدار تحویل داده میشود.
این یعنی ساخت بیبرنامه، تحویل بیتکلیف، و سکوت مسئولان.
شهرهایی بدون هویت؛ خوابگاههایی بیجان
یکی از آسیبهای بنیادین شهرهای جدید، فقدان «هویت شهری» است، یعنی همان چیزی که مردم را به مکان خود پیوند میدهد.
پژوهشی در شهر جدید پردیس نشان داده است که احساس هویت شهری در بین ساکنان بسیار کمتر از حد متوسط است و انزوای اجتماعی آنان نیز بیشتر از میانگین است.
در واقع، وقتی شهر جدیدی صرفاً بهصورت بلوکهای مسکونی بدون بافت اجتماعی، بازار محلی، مراکز فرهنگی یا تفرجگاهها ساخته شود، آدمها آن را شهری نمییابند بلکه خوابگاهی بزرگ میبینند.
در مقالهای با عنوان «آسیبشناسی شهرهای جدید در ایران» گفته شده است که این شهرها بیشتر شبیه مجموعههای مسکونی مشروع هستند تا شهر کامل؛ زیرا عمده تمرکز بر ساخت مسکن بوده و برنامه جامع برای کاربریهای اجتماعی، اقتصادی و خدماتی (مراکز اشتغال، کارگاهها، کسبوکار محلی) وجود نداشته است.
در نتیجه، بسیاری از ساکنان مجبورند روزانه به شهر مادر رفتوآمد کنند، که خود به عامل فشار بر سیستم حملونقل و افزایش فاصله زندگی و کار تبدیل شده است.
بُرد مدیریت متمرکز؛ نادیده گرفتن تفاوتها و ظرفیت بُومی
مدیران وزارت راه و شرکت عمران شهرهای جدید اغلب با رویکرد «نسخه یکسان برای همه شهرها» عمل میکنند، بدون در نظر گرفتن ویژگیهای زمین، منابع محلی، فرهنگ منطقه و نیازهای خاص آن شهر.
در بسیاری موارد، کارکنان شرکت عمران در آن شهرها حضور دائمی ندارند؛ صبح به محل اداره میآیند و عصر ترک میکنند، و لذا از معضلات واقعی شهر باخبر نیستند.
علاوه بر این، وقتی برای ساکنان مطالبه مطرح میشود مانند دسترسی به داروخانه، درمانگاه یا امنیت شهری ؛ نه تنها پاسخ جدی داده نمیشود، بلکه برخورد قضایی یا توبیخ نیز گزارش شده است.
همچنین یک گزارش انتقادی میگوید که در جریان بازدید مسئولان وزارت راه از وضعیت نامناسب یکی از شهر جدیدها، نه تنها مدیران محلی پاسخگو نشدند که به ترفیع نیز رسیدند.
زیرساخت ناقص، خدمات کم، حملونقل شکننده
یکی از مهمترین درخواستهای مردم شهرهای جدید، فراهم شدن زیرساختهای اولیه مانند آب و فاضلاب، نورپردازی، گاز، برق پایدار، جادهها و ناوگان حملونقل عمومی است، در عمل، بسیاری از این زیرساختها یا ناقص اجرا شدهاند یا دیر راهاندازی شدهاند.
به عنوان مثال: در گزارش «مشکلات قدیمی شهرهای جدید»، یکی از بزرگترین چالشها از نگاه افراد، «کمبود فرصت شغلی» عنوان شده است؛ این شهرها قادر نبودهاند صنایع یا کسبوکار کافی درون خود جذب کنند، پس مردم مجبورند روزانه به شهرهای پیرامونی یا شهر مادر بروند.
مدیرانی پشت میزهای امن، مردمی در جادههای ناامن
یکی از بزرگترین فجایع مدیریتی این پروژهها، انتصاب مدیران غیرمتخصص و غیرمقیم است.
بسیاری از مدیران شرکت عمران شهرهای جدید حتی در همان شهر زندگی نمیکنند، صبح میآیند، عصر میروند، بدون اینکه درد مردم را لمس کنند.
در گزارشهای رسمی آمده است که در موارد متعدد، مدیرانی که عملکرد ضعیف داشتند نهتنها عزل نشدند، بلکه ترفیع هم گرفتند.
وقتی نارضایتی مردم بالا گرفت و تجمعات شکل گرفت، پاسخ وزارتخانه نه شفافسازی بود و نه اقدام اصلاحی ، بلکه سکوت و برخورد انضباطی با معترضان بود!
این یعنی یک ساختار اداری که به جای پاسخگویی، از خودش محافظت میکند و این، تعریف دقیق سونامی بیکفایتی است.
انفجار نارضایتی در حاشیه سکوت
این روزها در شبکههای اجتماعی و انجمنهای محلی شهرهای جدید، صدای مردم از هر زمان بلندتر است، تصاویر خانههای بیآب، مسیرهای خاکی، مدارس نیمهکاره و متروهای شلوغ، تبدیل به سندهای مردمی علیه وزارت راه و شهرسازی شدهاند.
مردم اغلب میپرسند: اگر هدف توسعه بود، چرا هنوز زندگی عادی در این شهر ممکن نیست؟ ؛ چرا مدیران ناکارآمد پاسخگو نیستند؟ ؛ چرا هر بودجهای که تصویب میشود، فقط در آمارها خرج میشود؟
در واقع اعتماد عمومی در حال سقوط آزاد است و و هر روز که مردم وعدهی تازهای میشنوند، فاصلهشان با دولت بیشتر میشود.
از رؤیای توسعه تا سقوط اخلاقی در مدیریت
ماجرای شهرهای جدید فقط شکست فنی یا اقتصادی نیست؛ یک شکست اخلاقی و انسانی است، وقتی مدیران میدانند هزاران خانواده در بیامکانی زندگی میکنند، اما همچنان در جلسات پرزرقوبرق از «پیشرفت پروژه» حرف میزنند، این دیگر فقط بیبرنامگی نیست، خیانت به اعتماد عمومی است.
در بسیاری از کشورها، چنین ناکارآمدیها با استعفا، تحقیق و برخورد قضایی همراه است.
اما در ایران، نهتنها هیچکس پاسخگو نیست، بلکه گاهی همان مدیران در پروژههای بعدی هم منصوب میشوند، گویا فرمول بقا در این وزارتخانه، نه کارآمدی بلکه وابستگی است.
یا اصلاح ساختار، یا فروپاشی اعتماد عمومی
شهرهای جدید امروز فقط نیازمند بودجه نیستند، به بازسازی کامل سیستم مدیریتی و اخلاقی نیاز دارند، دردِ مردم این شهرها با شعار و افتتاحیه درمان نمیشود.
سه اصل حیاتی باید فوراً در دستور کار قرار گیرد:
1. مدیریت میدانی و پاسخگو:
مدیران باید در همان شهر زندگی کنند و هر هفته در جمع مردم گزارش بدهند البته نه پشت میز در تهران، بلکه در خیابانهای شهرهای جدید.
2. شفافیت در بودجه و قراردادها:
هر ریالی که خرج میشود باید برای مردم قابل ردیابی باشد، سایت رسمی هر شهر جدید باید جدول هزینهها، پیمانکارها و وضعیت پروژهها را منتشر کند.
3. پایان دادن به انتصابهای رفاقتی و سیاسی:
مدیران باید بر اساس تخصص، سابقه و کارنامه میدانی انتخاب شوند، نه بر اساس وابستگی، توصیه یا وفاداری شخصی.
و اما سخن آخر
اگر وزارت راه و شهرسازی به هشدارها گوش ندهد، شهرهای جدید به زودی تبدیل به شهرهای خالی، پر از خانه و خالی از امید خواهند شد، مردمی که برای زندگی بهتر به این شهرها کوچ کردند، حالا در جستجوی نجات از بیتدبیریاند.
این سونامی بیکفایتی اگر متوقف نشود، نهفقط شهرهای جدید، که اعتماد مردم به کل ساختار مدیریت شهری را با خود خواهد برد.
نویسنده : ساره جعفرقلی