از سوختن جنگلهای هیرکانی تا قطع درختان تهران:
قطعِ بیرحمانه درختان تهران و سوختن ریههای شمال؛ آیا دستهای نامرئی در کار است؟
آغاز کانونهای آتش از مناطق صخرهای بوده است
ساره جعفرقلی
پایگاه خبری افق و اقتصاد، در زمانی که سوختن جنگلهای هیرکانی در شمال کشور خبرساز شده چند وقتی است که گزارشهای مردمی از گوشه و کنار کشور، بهویژه تهران، حکایت از قطع بیرویه درختان کهنسال دارد، درختانی که به حق «ریه شهر» خوانده میشوند، این بار اما، ظاهراً نه تنها پای ساختوساز و پروژههای شهری در میان نیست، بلکه گروههایی با لباس شخصی وارد عمل شدهاند، کسانی که معلوم نیست از کدام منبع قدرت تغذیه میشوند، خیلی سریع درختان را قطع و همانقدر سریع بار کامیون میکنند و میروند، بدون آنکه شهرداری یا نهادهای نظارتی عملاً دخالتی داشته باشند یا پاسخگو باشند.
به گزارش خبرنگار پایگاه خبری افق و اقتصاد، همزمان، در شمال کشور، آتشسوزی جنگلهای هیرکانی (میراث چند میلیونساله طبیعت ایران) در صدر اخبار زیست محیطی قرار گرفته است، آتشی که نه بهخاطر یک اتفاق طبیعی، بلکه با خلأ واکنش سریع مسئولان، شعلهورتر میشود.
وقتی درختان را قطع میکنند و جنگلها را میسوزانند، آیا صرفاً با کوتاهی متولیان روبهرو هستیم یا یک فکر شوم پشت ماجرا هست؟
این گزارش نوری میاندازد بر زوایای پنهان این بحران زیستمحیطی، با تاکید بر دو سطح ماجرا: قطع درختان داخل شهر و آتشسوزی جنگلهای هیرکانی.
قطع درختان در تهران: سناریویی سوالبرانگیز
گزارشهایی وجود دارد که نشان میدهد قطع درختان در تهران تنها یک اپیدمی ساده نیست، بلکه «دستهایی پشتپرده» مسئولاند.
رسانهها ضمن اشاره به قطعکردن درختان به شکلی منظم و سریالی از این رفتار پنهانی انتقاد دارند، این پرسش به ذهن میآید، آیا این واقعه صرفاً نتیجه سوءمدیریت یا سودجویی محلی است، یا یک طراحی ساختاری برای تخریب فضای سبز شهری در جریان است؟ وقتی «لباس شخصی» وارد صحنه میشود (کسانی که بهسرعت درخت را قطع و بارگیری میکنند بدون آنکه یک مهر رسمی یا مجوز شفاف پشت کارشان باشد) این فرضیه که ما با یک شبکه سازمانیافته روبهرو باشیم، کمکم معقول به نظر میرسد.
واکنش رسمی: شهرداری کجاست؟
شهرداری تهران مدعی است که قطع درختان به صورت معمول در چارچوب قانونی صورت میگیرد، طبق قانون شهرداریها و با رعایت «ماده ۷»، قطع یا جابجایی درخت باید مجوز بگیرد.
شورای شهر و شهرداری تأکید دارند که هر درختی پیش از قطع، توسط کمیسیون ماده ۷ بررسی میشود، و اگر درخت بیمار یا خطرآفرین باشد، بهعنوان آخرین گزینه، حذف میشود.
اما در میان شهروندان این توجیهها خیلی خریدار ندارد، برخی میگویند که «مجوز قانونی» فقط ظاهر ماجرای قطع درخت را قانونی جلوه میدهد، در حالی که منطق پشت قطع، کاملاً ناشفاف است.
وقتی گروههای مردمی ادعا میکنند که افراد با لباس شخصی وارد میشوند و سریع درختان را بار میزنند، این نمیتواند صرفاً یک «فرآیند قانونی پیچیده اما مشروع» باشد.
بهانه «خشکیدگی»: پوششی برای تخریب؟
یکی از استدلالهایی که بارها توسط شهرداری و مسئولان محیط زیست مطرح شده، خشک شدن درختان است. مثلاً گزارشهایی منتشر شده درباره درختانی در خیابان ولیعصر که به گفته مسئولان خشک یا آفتزده بودند، پس از بررسی در کمیسیون ماده ۷ قطع شدهاند.
همچنین، مطالعات و گزارش رسانهای نشان دادهاند که در برخی موارد، مالک ملک یا پیمانکار ادعا میکند درخت روی ملک اوست و برای توسعه ملک اقدام به قطع آن میکند.
اما منتقدان میپرسند: چرا درختانی که «خشک هستند»، اجازه داده شده به نقطهای برسند که به «تنها راهحل» تبدیل شود؟ اگر آفت یا خشکی علت قطع باشد، آیا متولیان نظارتی بهموقع وارد نشدهاند؟ آیا راه جایگزینی مثل جابهجایی یا درمان گیاهی درخت به درستی بررسی شده؟
از سوی دیگر، شهرداری میگوید از شهروندان خواسته شده که هنگام مشاهده قطع غیرمجاز یا تخلفات زیستمحیطی، با سامانه ۱۳۷ تماس بگیرند تا موضوع بررسی شود. اما گزارش مردمی نشان میدهد که بسیاری از این اقدامات ممکن است «پنهانی» انجام شوند، طوری که وقتی ناظر عادی (مثلاً یک شهروند با موبایل) وارد میشود، کار تمام شده است.
از نظر قانونی، قطع عمدی درخت میتواند مجازات سنگینی داشته باشد، در مواردی، جریمه قطع درختان با ارزش اکولوژیکی بالا بسیار زیاد است، و حتی پرونده قضایی تشکیل میشود. با این حال، سوال این است: آیا این جریمهها واقعاً بازدارندهاند؟ آیا در موارد گزارششده اخیر (لباس شخصی، قطع سریع) هیچ پرونده قضایی جدی تشکیل شده است؟ مردم جواب روشنی نمیبینند.
آتشسوزی جنگلهای هیرکانی: فاجعهای زیستمحیطی در سکوت مسئولان
قطع درختان در شهر تنها یک سمت ماجراست. سمت دیگر، فاجعهای است که در جنگلهای باستانی هیرکانی در جریان است: آتشسوزی گستردهای که نه تنها تهدیدی برای میراث طبیعی است، بلکه نشاندهنده خلأ مدیریتی و کمکاری در واکنش است.
آتشسوزی در جنگلهای هیرکانی در استان مازندران پس از سه هفته همچنان ادامه دارد و شعلهها در بخشهایی از جنگل، به ارتفاعات و تاج درختان نیز رسیدهاند.
این شدت و وسعت آتشسوزی، یک فاجعه زیستمحیطی جدی را رقم زده است.
استاندار مازندران گفته که برای مهار آتش از هواپیما استفاده شده، از جمله هواپیمای ایلوشن و بالگردهای آتشنشان، اما شیب زیاد منطقه، پوشش انبوه جنگل و وزش باد عملیات را دشوار کردهاند.
این وضعیت به این معنی است که حتی تلاشهای هوایی هم مثل یک بزنگاه بزرگ مدیریت بحران نیست، با وجود منابع به کار رفته، آتش همچنان کنترلنشده پیش میرود.
چرا واکنش کند بود؟
منتقدان معتقدند که پاسخ اولیه مسئولان «لاکپشتی» بوده است، نمایندگان محیط زیست و فعالان محلی هشدار داده بودند که آتشسوزی هیرکانی میتواند بسیار خطرناک باشد، اما هماهنگی میان دستگاههای مختلف (منابع طبیعی، محیط زیست، مدیریت بحران) نابسامان بوده است. طبق گفته نمایندگان مجلس، نبود «فرماندهی واحد» باعث شده واکنش مناسب به آتشسوزی مطلقاً به تاخیر بیفتد.
علاوه بر این، مسئولان محلی میگویند که از ابتدا تقاضای بالگرد کردهاند، اما اعزام آنها با موانع روبرو شده است یا جدی گرفته نشدهاند. این تعلل سوال بزرگی را مطرح میکند: چطور میراث طبیعی چند ده میلیونساله ایران باید تا این حد آسیبپذیر باشد؟
نقش انسانی (عامل آتشسوزی)
یکی از نکاتی که بسیار نگرانکننده است، احتمال «مشارکت انسانی» در آغاز آتشسوزی است. برخی کارشناسان محلی و منابع خبری، عامل انسانی را در آتشسوزی هیرکانی جدی میدانند.
استان مازندران نیز برخی کانونهای آتش را صخرهای و صعبالعبور گزارش دادهاند، که معنایش این است که آتش از مناطقی ناشی شده که دسترسی آسانی ندارند، و این میتواند نشانگر دستاندرکاران محلی یا افرادی باشد که عمداً آتشسوزی را آغاز کردهاند.
در عین حال، مدیران منابع طبیعی و همیاران طبیعت هشدار دادهاند که «آتش تنها کف جنگل را نسوزانده، بلکه تاج درختان هم درگیر شدهاند.» این یعنی خسارتی بسیار عمیقتر به اکوسیستم، چیزی فراتر از یک آتشسوزی سطحی معمولی.
درخواست کمک از خارج: اعتراف به عدم توانایی؟
یکی از نشانههای بحران جدی، درخواست ایران برای کمک بینالمللی است، ایران به ترکیه برای کمک در مهار آتشسوزی هیرکانی درخواست داده است و هواپیماهای بمبافکن آبپاش، بالگرد و نیروهای امدادی از ترکیه اعزام شدهاند.
این یک اعتراف ضمنی است که امکانات داخلی به تنهایی برای کنترل آتش کافی نبودهاند یا دستکم مدیریت بحران نتوانسته بهموقع عمل کند.
تحلیل پشتپرده: خطری فراتر از یک حادثه طبیعی
اینکه آتش در یک جنگل باستانی شروع شود، بهخودی خود فاجعهای است؛ اما مجموعه شواهد حکایت از چیزی بیشتر دارد:
خلأ نظارتی و مدیریتی: نبود فرماندهی واحد و تأخیر در واکنش، این فرض را تقویت میکند که مدیریت بحران جدی گرفته نشده است یا هماهنگی میان نهادها ضعیف است.
عامل انسانی: کارشناسان محلی و مسئولان منابع طبیعی احتمال نقش انسان در آتشسوزی را مطرح کردهاند.
استفاده از منابع خارجی: درخواست کمک از کشور دیگر (ترکیه) نشاندهنده عمق بحران است.
ریسک زیستمحیطی بالا: خسارت به تاج درختان، نه فقط کف جنگل، نشان میدهد که اکوسیستم بسیار آسیبپذیر شده است و ممکن است بازسازی آن دههها زمان ببرد.
آیا این کارها تفکر نشات گرفته از یک تفکر شوم است یا بیتوجهی مسئولان؟
با توجه به شواهد جواب این یک پاسخ کوتاه است؛ احتمالاً ترکیبی از هر دو.
شواهد زیادی وجود دارد که نشان میدهد بخش بزرگی از مشکل، ناشی از ضعف نظارتی است، وقتی مجوزهای قطع درخت داده میشود یا وقتی سامانههای گزارش مردمی مثل ۱۳۷ وجود دارد اما گزارشات جدیتر دریافت نمیشوند یا پیگیری نمیشوند، بخشی از ماجرا را نمیتوان صرفاً به توطئه نسبت داد بلکه کمکاری، پیچیدگی ساختارهای نظارتی و ضعف شفافیت، مؤلفههای جدیاند.
اما شواهدی مثل «دستهای پنهان»، حضور لباس شخصی، قطع سریع درختان و بارگیری آنها، همچنین درخواست کمک بینالمللی برای آتشسوزی جنگل هیرکانی، نشان میدهد که این ماجرا بیش از صرفاً کوتاهی است.
ممکن است گروههایی از منافع اقتصادی (ساخت و ساز، تغییر کاربری زمین)، سیاسی (کنترل فضاهای سبز برای قدرت محلی) یا حتی نمادین (تجربه قدرت بر طبیعت) در پس کار باشد.
باید این فرض را جدی گرفت که برخی از قطعات این بحران دارای طراحیاند، نه تنها خطاهای نادیده گرفتن یا کوتاهیهای انسانی ساده.
و اما آخر
درست است که هر بار نمیتوانیم اثبات کنیم گروهی عظیم و توطئهآمیز پشت تمام قطع درختان تهران یا آتشسوزی هیرکانی است، اما نمیتوان چشممان را هم بر شواهد نگرانکننده بست؛ قطع درختان در تهران با سرعت، به بهانه خشک شدن یا آفت، در برخی موارد با حضور افراد با لباس غیررسمی و بارگیری سریع، گزارش میشود چیزی که نمیتواند صرفاً یک رخداد عادی باشد.
پاسخ رسمی به این معضل پر از تناقض است؛ شهرداری میگوید همه چیز قانونی است، اما شهروندان و رسانهها سوال دارند که آیا واقعاً «قانون» و «شفافیت» وجود دارد.
آتشسوزی جنگلهای هیرکانی نشاندهنده خطر زیستمحیطی بزرگتری است، میراث باستانی در آتش، با مدیریتی که به نظر ضعیف میرسد و وقتی کار از دست خارج شود، برای مهار آن به کمک خارجی نیاز دارد.
و در آخر ترکیب منافع به نظر میرسد ما با ترکیبی از بیتوجهی، ضعف نظارتی و منافع پنهان روبهرو هستیم، نه صرفاً یک مشکل




