پایان دور باطل شوکدرمانی
امیر رضایی
بنزین در ایران فقط یک کالای مصرفی نیست، یک متغیر کلیدی و حساس است که هر تغییر آن میتواند اقتصاد، سیاست و زندگی روزمره مردم را تحتتأثیر قرار دهد. مرور دو دهه گذشته نشان میدهد سیاست قیمتگذاری سوخت در ایران گرفتار یک چرخه تکراری شده: سالها ثبات مصنوعی، سپس انفجار ناگهانی قیمت. الگویی که نهتنها با واقعیتهای اقتصادی سازگار نیست، بلکه هزینههای اجتماعی سنگینی ایجاد کرده است.
تا سال ۱۳۸۹، قیمت بنزین با وجود تورم بالا در سطح ۱۰۰ تومان ثابت ماند؛ ثباتی که بیش از آنکه حاصل یک سیاست اقتصادی باشد، نتیجه نگرانی از پیامدهای اجتماعی افزایش قیمت بود. اما این تعادل شکننده در آذر همان سال با اجرای قانون هدفمندی یارانهها فرو ریخت و بنزین با جهشی ۳۰۰ درصدی به ۴۰۰ تومان رسید. دولت با پرداخت یارانه نقدی توانست اعتراضات را محدود کند، اما مسیر سیاستگذاری همچنان واکنشی باقی ماند.
فاصله ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۸ دوره دیگری از سکون بود؛ قیمت ۱۰۰۰ تومانی بنزین به مدت هشت سال بدون تغییر ماند تا اینکه در آبان ۹۸، دوباره فشار اقتصادی و کاهش درآمدهای نفتی، دولت را به سمت افزایش ناگهانی ۲۰۰ درصدی قیمت سوق داد؛ تصمیمی که تبعات اجتماعی گستردهای بر جای گذاشت.
الگوی ثابت این دورهها روشن است: دولتها تا آخرین لحظه از اصلاح قیمت فرار میکنند، اما وقتی اقتصاد به نقطه بحرانی میرسد، ناگزیر شوکی میدهند که هزینهاش را جامعه میپردازد.
در شرایط فعلی نیز این چرخه بار دیگر در حال تکرار است. هزینه واقعی تولید هر لیتر بنزین به حدود ۶ هزار تومان رسیده، در حالی که قیمت فروش ۱۵۰۰ تومان است. بنزین در مقایسه با سایر کالاها عملاً ارزانترین کالای اقتصاد شده و همین اختلاف شدید، مصرف را از الگوی طبیعی خارج کرده و قاچاق را به یک فعالیت بسیار سودآور تبدیل کرده است.
فاصله قیمت بنزین ایران با کشورهای منطقه آنقدر زیاد است که نسبت آن در برخی موارد به بیش از ۴۰ برابر میرسد. طبیعی است که چنین شکافی هر روز فشار بیشتری بر بودجه دولت و شبکه توزیع تحمیل میکند.
در چنین شرایطی، سوال اصلی این است: راه درست چیست؟ شوک دوباره یا اصلاح آرام و پیشبینیپذیر؟
تجربهها یک پاسخ روشن دارند: هیچ اقتصاد پایداری با سیاست ناگهانی اداره نمیشود. افزایش قیمت سوخت اگر ناگهانی باشد، موج تورمی گستردهای ایجاد میکند و فشار مستقیم به معیشت وارد میکند. اما اصلاح تدریجی و برنامهریزیشده میتواند هم مصرف را کنترل کند، هم قاچاق را کاهش دهد، و هم فشار بودجهای را کم کند؛ بدون آنکه جامعه را دچار تنش کند.
مزیت اصلاح پلکانی این است که میتوان فشار را از روی مصرفهای پایین برداشت و تغییرات را بیشتر متوجه مصرف بالا کرد. اکثریت خانوارها تغییر شدید احساس نمیکنند، اما مصرف ملی در مسیر درست قرار میگیرد. در همین چارچوب، حذف سهمیه خودروهای دولتی و لوکس، که روزانه حدود ۲۰ میلیون لیتر مصرف را آزاد میکند، میتواند میلیاردها تومان منابع به دولت بازگرداند؛ منابعی که در صورت مدیریت صحیح، بخشی از فشار تورمی را جبران میکند.
حقیقت آن است که در شرایط کنونی، اصلاح تدریجی قیمت بنزین نه یک انتخاب دشوار، بلکه مسیر منطقی و کمهزینهتر است. اگر امروز اصلاح آرام انجام نشود، تصمیمات آینده ناگزیر سختتر و پرهزینهتر خواهند بود.
اصلاح پلکانی قیمت بنزین به اقتصاد امکان تنفس میدهد و به جامعه زمان میدهد تا خود را با تغییرات وفق دهد؛ مسیری که میتواند ایران را از دور باطل شوکدرمانی خارج و به سوی یک سیاستگذاری پایدارتر هدایت کند.




